معنی چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن, معنی چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن, معنی ]cl lcbj، تwاbk lcbj، osتi lcbj fxpkت اjbاoتj sff osت;d dا bcbsc، cmd xkdj ladbj، jا/اl lcbj, معنی اصطلاح چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن, معادل چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن, چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن چی میشه؟, چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن یعنی چی؟, چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن synonym, چرک کردن، تصادم کردن، خسته کردن بزحمت انداختن سبب خستگی یا دردسر، روی زمین کشیدن، ناپاک کردن definition,